عابد جهنمی

 

حضرت عیسی علی نبینا و آله از صحرایی میگذشت.در راه به صومعه یکی از راهبان رسید و با او مشغول صحبت شد جوانی که به زشتکاری معروف بود از آنجا عبور میکرد. چون پیامبر خدا و عابد را دید لرزید و از رفتن باز ماند وبا خود گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام . اکنون اگر پیامبر تو مرا ببیند و مرا مورد سرزنش قرار دهد چه کنم؟ خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را حفظ کن! در همان لحظه عابد جوان شرمسار را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا مرا در قیامت با این جوان محشور نکن. خدا به پیامبرش چنین وحی فرمود: با این عابد بگو که ما دعای تو مستجاب کردیم وتو را با این جوان محشور نمیکنیم (اما بدان) او پشیمان شد وبه بهشت راه یافت و تو با غرور و خود بینی به جهنم خواهی رفت.

نقل از قسمت نکته(پارسا) روز نامه خراسان